صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز | ||
|
کی به پایان می رسد این داستان زندگی صد هزاران بار مردم در فغان زندگی نی به من آغاز گشت و نی به من خواهد شدن جان بدادن بود کارم بر گمان زندگی غیر اندوهم نداد این طاق مینایی به جان کشت ما را آشکار و هم نهان زندگی زین بیابانی که نامش گشته این دنیای دون رفتم از هر سو نجستم من نشان زندگی رنجها بردم ولیکن گنج من دانی چه بود خون دل ها بود و صد خواری ز کان زندگی ازچه می نالی ز بخت ای شب چو داری عشق را این فروزان اختر اندر آسمان زندگی نظرات شما عزیزان: برچسبها: شعر فارسی [ پنج شنبه 13 بهمن 1390
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] |
|