!...حفظ آبرو مهمتر از اجرای عدالت است 
صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز

آنهـــــــــــــــــــــا:

تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۰

وزیر انرژی و تغییرات آب و هوایی دولت انگلیس به علت ارتکاب تخلف رانندگی مجبور به استعفا از سمت خود شد.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از اسکای نیوز، "کریس هون" وزیر انرژی و تغییرات آب و هوایی انگلیس اخیرا در اقدامی غیرقانونی برای جلوگیری از ممنوعیت رانندگی، همسرش را به جای خود در ارتکاب تخلف از سرعت مجاز معرفی کرده است.

بر این اساس، پس از اثبات این مسئله توسط دادستانی انگلیس وزیر انرژی این کشور مجبور به استعفا از سمت خویش شد.

خاطرنشان می شود در انگلیس و برخی دیگر از کشورهای اروپایی قوانین راهنمایی و رانندگی با سختگیری ویژه ای اعمال می شود.

منبع خبر: http://www.tabnak.ir و دیگر رسانه ها

 

مــــــــــــــــــــــــــــا:

طی سالهای پس از انقلاب یکی از مهمترین مشکلات اقتصادی رانت خواری و اختلاس در سیستم اقتصادی بوده که همواره مبارزه با این مفسدین شعاری مهم برای تبدیل شدن به یک چهره محبوب بوده است.

در این بین برخی پروندهای اقتصادی وجود دارد که در نوع خود کم سابقه به نظر می رسند که در ذیل به بررسی برخی از این پرونده ها می پردازیم.

بزرگترین اختلاس ایران در بانک صادرات
فاضل خداداد، کارمند ساده بانک صادرات که در سال ۱۳۷۴ بزرگترین اختلاس ایران را رقم زد.

وی با همکاری مرتضی رفیق دوست توانست ۱۲۳ میلیارد تومان از بانک صادرات اختلاس کند و نام خود را برای همیشه در لیست بزرگترین اختلاس کنندگان کشور جای دهد.

مجموع اختلاس وی برابر با ۴۶۷ میلیون دلار بود.(دلار در سال ۷۳ که اختلاس رخداد برابر با ۲۶۳ تومان بود)

زمانی که پرونده وی بررسی شد کسی گمان نمی کرد که امکان شکستن رکورد وی وجود داشته باشد اما فردی با نام "الف خ" در سال ۹۰ ثابت کرد که سیستم بانکی کشور آنقدر آشفته است که می توان رکوردهای بزرگتری در این حوزه ثبت کرد.

رییس دادگاه خداداد، محسنی اژه ای بود که وی را مفسد فی الارض دانسته و دستور اعدام وی را صادر کرد.

این شاید اولین اعدام اقتصادی در کشور محسوب می شد و انتظار می رفت تا پس از آن مبارزه با مفسدین اقتصادی رنگ و بوی بیشتری به خود بگیرد.

پرونده ای با رشوه های کلان
هیچکس فکر نمی کرد یک دستفروش بتواند بیش از ۱۰۰ میلیارد تومان اختلاس کند اما شهرام جزایری عرب این موضوع را تبدیل به واقعیت کرد.

در نیمه اول دهه ۸۰ بود که خبر پرونده یک اختلاس بزرگ و رشوه های کلان افکار عمومی را به خود جذب کرد.

شهرام جزایری عرب اگر چه نتوانست رکورد خداداد را در اختلاس بشکند اما این جوان ۲۹ ساله همیشه خندان، که فعالیت اقتصادی خود را از دستفروشی آغاز کرد بود به دلیل پرداخت رشوه به برخی از مسولان معروف شد.

جزایری عرب ۱۲۴ میلیون دلار اختلاس را تا سال ۸۰ در پرونده خود درج کرد.

وی بر اساس حکم دادگاه به ۱۴ سال زندان، ۱۰ سال تبعید و ۱۰ سال محرومیت از فعالیت اقتصادی و جریمه نقدی محکوم شد.

علت اختلاف در حکم دادگاه جزایری با خداداد مشخص نیست.
گفتنی است : شهرام جزایری تنها مفسد اقتصادی است که توانست در سال ۸۵ از زندان فرار کند اما پس از خروج از مرزها به زندان بازگشت.

رکورد اختلاس شکسته شد
مردادماه سال ۹۰، رسانه های جمعی پرده از پرونده اختلاسی برداشتند که هنوز هم قابل باور نیست.

فردی با نام "الف خ" توانسته است با ثبت چند  شرکت در ایران و اروپا و بستن قرارداد بین شرکت های خود بیش از ۳ میلیارد دلار اختلاس کند.

وی به دنبال تاسیس بانک آریا بود که پس از پذیره نویسی سهام آن در بورس توسط بانک مرکزی توقیف شد.

بانک مرکزی درباره این اختلاس عنوان کرد که از ۲ ماه قبل از شروع سال ۹۰ به بانک صادرات درباره این اختلاس هشدار داده شده بود اما بانک صادرات ادعا می کند که هیچ گونه هشداری در این باره دریافت نکرده است.

اما بانک مرکزی که درباره این اختلاس خبر داشت چرا اجازه داد تا رقم ۸۰۰ میلیارد اختلاس این فرد در سال ۸۹ به ۲هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان در سال ۹۰ برسد سپس اقدام کند؟ و بانک صادرات که ادعا می کند مردم باید از اقدام این بانک تشکر کنند مشخص نمی کند که در کدام بخش مدیران این بانک موفق عمل کرده اند که شایسته شکر گزاری شده اند؟ از طرف دیگر ارقام اعلام شده در این اختلاس به گونه ای نیست که یک شعبه در اهواز بتواند به تنهایی آن را تامین کند و برای پرداخت چنین ال سی هایی نیاز به هماهنگی با شعبه مرکزی بانک صادرات است بنابراین "خانه از پای بست ویران است..." .

بانک صادرات رکورد دار اختلاس ها
نکته ای که در این گزارش جالب به نظر می رسد این است که بزرگترین اختلاسها که تا امسال در دست فاضل خداداد بود و این بار به دست "الف خ" سپرده شد هر دو در بانک صادرات انجام شده است.

و نکته دیگر اینکه فاضل خداداد با ۴۶۷ میلیون دلار اختلاص مفسد فی الارض اعلام شده و اعدام شد؛ آیا مجریان قانون هنوز هم با جدیت دربرابر مفسدین اقتصادی قرار می گیرند و حکمی شایسته اختلاس ۳ میلیارد دلاری "آقای الف خ" صادر می کنند؟

منبع:

http://iranyar.ir

 

 ( و شاه بیت این داستان را بخوانید: که به منظور حفظ آبروی افراد درگیر در این پرونده ها، از کار ایشان به جای دزدی با عنوان مبهم تر و آبرومندانه تر اختلاس یاد می شود و به جای درج نام های بسیاری از این دزدان فقط به حروف اختصاری بسنده می گردد که مبادا در مملکت اسلامی، خدشه ای به آبرو و حیثیت مؤمنی وارد شود چون حفظ آبروی مؤمن (!!!!!!!!!!!!!!) اگرچه دزد باشد و از مال و زندگی میلیون ها انسان درمانده و محتاج نان شب در این سرزمین دزدیده باشد؛ بسی مهمتر از اجرای حق و عدالت است! آری آن وزیر در دیار کفر (!!) به دلیل نادیده گرفتن قوانین راهنمایی و رانندگی مجبور به استعفا می شود و در این دارالأسلام کسی نباید قضیه ی دزدی میلیاردها پول از بیت المال را زیاد ....................................................... بدهد!!)

 


برچسب‌ها: آنها و ما
[ پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]


منبع:

http://zaminonline.com

 

[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

این مرد، ۲۲ سال در یک گودال تاریک زندگی می کرد!

زندگی در یک گودال تنگ و تاریک حتی برای مدتی کوتاه شاید برای خیلی‌ها کابوسی مرگبار باشد اما جواد الشماری سال‌های زیادی در این شرایط سخت زندگی کرد تا بتواند از مرگ حتمی جان سالم به در ببرد. در حقیقت این مرد عراقی که در دوران حکومت صدام بر عراق به مرگ محکوم شده بود، برای نجات جان خودش تصمیم گرفت که به این گودال تاریک پناه ببرد و مدتی را در آنجا سپری کند. غافل از اینکه این مدت کوتاه به 22 سال طولانی تبدیل شد تا اینکه بالاخره در سال 2003 و با سقوط رژیم صدام از این گودال خارج شد تا مثل بقیه مردم بدون‌ترس و هراس زندگی کند. با اینکه چیزی حدود 9 سال از آزادی الشماری می‌گذرد اما هنوز هم خیلی‌ها داستان زندگی شگفت‌انگیز او را برای هم تعریف می‌کنند و این مرد عراقی بین هموطنانش چهره شناخته شده و معروفی است... 


برچسب‌ها: پراکنده ها
ادامه مطلب
[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درد من تنهایی نیست؛ بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت؛ بی عرضگی را صبر و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خداوند می نامند.

 

 (گاندی)


برچسب‌ها: نکته ها
[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

در شگفتم که گاهی:

تیمی از چندین پزشک با پشتوانه ی هزاران سال دانش حیرت انگیز پزشکی می کوشند جانی را از مرگ نجات دهند

و گاهی نیز...!!

راز مرگ با طناب دار آشکار شد

پزشکی - اعدام با طناب دار به دو شیوه انجام می‌شود: یکی با رها کردن فرد از طناب دار که شکستن گردن و قطع سریع نخاع، او را از پای درمی‌آورد؛ و دیگری آویزان کردن از طناب دار که فرد در زمانی طولانی‌تر خفه می‌شود و می‌میرد.


برچسب‌ها: اعدام
ادامه مطلب
[ دو شنبه 25 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

آنها:

نام این مرد هاروکا ایشیماتسو است.

او مدیرعامل ژاپن ایرلاینز است. یکی از ده ایرلاین برتر جهان.
او برای اینکه کارمندان شرکتش اخراج نشوند، حقوق خودش را کاهش داد.
از سال 2007 تابحال، حقوق او حتی کمتر از حقوق خلبان های زیردستش است.

 

او با اتوبوس به سر کار می رود.

 


برچسب‌ها: آنها و ما
ادامه مطلب
[ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

شاعری خاموش که

شعفش به سخره می گیرد شادمانی و پایکوبی مستانه ی مولوی را

آنگاه که می بیند قامت رشید فرزندش را


شاعری خاموش که

اندوهش خنده می زند بر

اندوه بی پایان جهان

آنگاه که خاری می خلد در انگشت فرزندش


شاعری خاموش که

در سکوتش به بلندای بی نهایت فریاد عشق است


شاعری خاموش که

در این نزدیکی است اگرچه

گهواره ی دیوانش

هرگز کودک سرورش را

و کودک اندوهش را

و کودک فریادش را

و کودک عشقش را

بر خویش ندیده است

اینگونه است مادر..


برچسب‌ها: شعر فارسی
[ شنبه 23 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

گفته شد اخیراً در شهر مریوان پزشکی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. طبق شایعات ظاهراً دلیل این قضیه آن بوده که گویا این پزشک جراح برای انجام یک عمل جراحی درخواست مبلغ 500هزار تومان رشوه نموده که چون بیمار ناتوان از پرداخت آن بوده است؛ لذا در خصوص عملیات معالجه ی وی اهمال صورت گرفته و در نتیجه بیمار که جوانی تصادفی بوده فوت کرده است. اینکه تا چه حد این شایعه صحت دارد و اصل ماجرا چیست، در آنچه که از نظر خواهد گذشت، البته تأثیر چندانی ندارد. چرا که به ضرس قاطع می توان گفت که امروزه متأسفانه دستگاه درمان و خدمات پزشکی در کشور با بحران های عدیده ای رو به روست. همین یک سال اخیر بود که گفته شد چند بیمار در اطراف تهران در بیابان رها گشته اند و برای مدتی خوراک رسانه ها را این مشت نمونه ی هزارها خروار مسائل و مشکلات درمانی و بیمارستانی تأمین کرد و بعد تمام.. نگارنده در این پست بر آن نیست تا به تحلیل مسائل بپردازد بلکه بیشتر مروری بر خود مسائل است که مد نظر قرار می گیرد. به راستی آیا تا کنون چنان که باید کسی در این مورد تحقیقی جامع به عمل آورده است که در بیمارستان های کشور چه می گذرد؟ آیا کسی به این مسئله پرداخته است که دستگاه های متصدی درمان و معالجه از مراکز دولتی گرفته تا مراکز خصوصی، تا چه حد پایبند به اصول و شرافت حرفه ای خود هستند؟ آیا اساساً دعاوی پزشکی در صورت طرح از سوی شاکیان، از سوی مراجع ذیربط به سرانجامی بایسته می رسند؟

حتماً لازم نیست که محقق یا کوشنده ی حقوق بشر باشید تا بتوانید به یک ارزیابی کلّی و البته بسیار نزدیک به واقعیت در خصوص این موضوع دست یابید. کافی است یک بار سر و کارتان با بیمارستان و مسائل درمانی بیفتد تا بی درنگ به آشفته بازار این بخش از ساختارهای اجتماعی ایران امروز پی ببرید. بگذارید در چند پرده ی کوتاه چگونگی وضعیت را از نظر بگذرانیم:


برچسب‌ها: نقد
ادامه مطلب
[ جمعه 22 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

له سه ر فه رشی شه قامان شه و

له گه ل تو بووم ده چووم

ئه مما..

که بینیم سیبه ریکی تاک

له خه و رابووم..

ئه تو بووی هه ر ئه تو

من نا..!

 

ترجمه:

بر فرش خیابان ها شباهنگام

با تو راه می پیمودم

اما

چون دیدم سایه ای تنها را

از خواب بیدار شدم:

تنها تو بودی

نه من..!


برچسب‌ها: شعر کردی
[ پنج شنبه 21 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

منابع:
http://www.farsnaz.com
http://www.1dar1.com


برچسب‌ها: تجاوز
[ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

نانت

در سرزمین زیتون

گم شده است شاید

 

و آینده ات

آتش زنه ای است اکنون

که روشن می دارد تنور جنگ را

از فیض دیار یوسف

 

و کودکیت

گم شده است

در این نزدیکی

که بازار چینی ها نشکند

 

ولی روحت

ولی روحت

چه هولناک آرام است

پیش از طوفان فردا..



برچسب‌ها: شعر فارسیفتودردکودکان کار-خیابانی
[ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

باز هم عرصه ای برای جولان خامه های رنگین فراهم است. باز هم فرشته ی شعر از آسمان فراموشی بر زمین آمده تا بارقه های الهام بر اذهان حاضر در بازار طبع آزمایی و صحنه ی تئاتر وصف مقام و منزلت یکی از آسیب پذیرترین اقشار اجتماعی فرو ببارد. کوی و برزن گویی یکپارچه نگارخانه ای گشته از گزین گویه ها و نقاشی های سوررئالیستی از شمع و روشنایی و خورشید و واژه ای که گویی هماره رقابتی بر سر هر چه زیباتر نوشتن آن در جریان بوده است: معلّم..

« معلّمی شغل انبیاست.. معلّمی هنر است.. معلّمی عشق است و معلّم شمعی سوزان و فروغ آفرین است.. معلّم سردار نبرد با غول جهل و نادانی و خرافه است.. یکّه تاز میدان ساختن آینده سازان است.. و بدین نمط هزارانی دیگر.. »

و گویی در این میانه هر کس می کوشد به فراخور هوش و ذکاوتش چیزی بگوید و از قافله ی مداحی و ستایش معلّم عقب نماند.. از نگاه گذرنده ای بی خبر از احوال معلّم در این وادی، این زرق و برق ها شاید نشان از ستاره ی سعد و بلند اختری معلّم باشد.. دریغا و دردا که حکایت، چیز دیگری است..

اینجانب، مدتی پیش در یکی از پست های این وبلاگ مطلبی را بیان کردم که چکیده ی آن در یک عبارت این است: هر جا سخنی و شعاری بیشتر به گوش رسد، به یقین در آنجا نیازی بوده و هست و مشکلی که از محتوای شعار به روشنی  می توان آن را دریافت.. بدین طریق هر جا سخن بیشتر از صداقت است و راستی، تردید نباید کرد که گرمی بازار دروغ و ناراستی طرح آن سخن را ایجاب کرده است. به تعبیری در دریا سخن از خشکی است و در بیابان سخن از جرعه ای آب.. و اکنون در پرتو این مجمل، می توان حدیث مفصل خواند از میزان ارزش و اهمیتی که به طور راستین به معلّم در این دیار داده می شود که به راستی اگر چنین می بود، دیگر هرگز اصراری چنین بر آراستن های تصنعی شهر و روستا در وصف معلّم و منزلت او معمول نمی گردید.

بیاییم و لختی از دریچه ای که همیشه بسته است؛ یک معلّم را بنگریم:

- صبح از خانه (البته او خانه ای از خود ندارد و خانه اش اجاره ای است و یا اگر پس از عمری توانسته خانه ای از خود فراهم کند صد البته به زمین و زمان بدهکار گردیده است) بیرون می رود. در راه نهایت کوشش خود را می کند تا پیاده یا در پشت فرمان (فرمان ماشینی که البته سال هاست درگیر اقساط آن بوده و یا خواهد بود)، کمترین حرکت ناشایستی از او دیده نشود و قوانین مملکتی را حرمت بنهد. در راه ذهنش را افکار بی شماری انباشته است:

- بچه ها درس نمی خوانند.. ماه قبل افت بسیار داشته اند.. او نهایت سعی خود را کرده ولی باز هم نتیجه نبخشیده است..

- قسط قبلی ماشین یا فلان وسیله را هنوز نداده است و سر رسید قسط دیگری در راه است..

- همسرش توقعاتی دارد که قادر به برآورده کردن آنها نیست چون توان مالی او همین است..

- باید برای وامی که قرار است پس از ماه ها انتظار دریافت کند؛ ضامنی پیدا کند ولی بسیاری از همکارانش می گویند قسم خورده اند که هرگز ضمانت هیچ وامی را نخواهند کرد..

- هنوز بچه هایش را طبق قولی که مدت ها پیش به آنها داده، نتوانسته به فلان  رستوران ببرد..

- بسیار علاقمند است که یک لپ تاپ داشته باشد تا بتواند سؤال های امتحانات دانش آموزانش را خود طرح و تایپ کند و بتواند از اینترنت سیم کارتی استفاده کند ولی افسوس.. هزینه ها بسیار بالاست..

- آخ! و باز هم دانش آموزان درس نمی خوانند.. مدرسه و مدیران هم به او گیر داده اند که باید آمار قبولی کلاسش را بالا ببرد ولی او نمی تواند و وجدانش راضی نمی شود که بی حساب به کسی نمره بدهد.. آخر او خود را در قبال آینده ی دانش آموزانش مسؤل می داند..

- یاد سخنانی می افتد که مردم جامعه پشت سرش می گویند: معلّم خسیس است.. معلّم مفت خور است.. معلّم کاری ندارد.. و از خود می پرسد که چرا چرا این سخنان را درباره ی فلان پزشکی که در هر ساعت ده ها برابر حقوق ماهانه ی او پول درمی آورد نمی گویند؟؟ چرا همگان از کارمندان و نیروهای فلان اداره و ارگان که فیش های حقوقی اشان سرّی است حرفی نمی زنند؟؟ و البته پاسخ هایش بسیار است..

وارد کلاس می شود.. تنها چند نفری از دانش آموزان به احترامش از جا بلند می شوند. دیگر گذشت آن دورانی که عزّت و افتخاری که یک معلّم در جامعه احساس می کرد؛ قابل مقایسه با هیچ چیز دیگر نبود.. درس را شروع کرده یا نکرده متلک می شنود و ناچار است ناشنیده بگیرد.. چون نصایح و تهدیدهایش دیگر خریداری ندارد.. حتی چه بسا ممکن است دانش آموزانی که او با جان و دل برایشان تدریس می کند و یکی از آرزوهایش این است که درس بخوانند و برای خود کسی شوند؛ رویش بخواهند دست بلند کنند.. آری.. سخت است.. ولی باید ساخت.. و البته سوخت..

- زنگ تفریح است.. در دفتر مدرسه نشسته است.. همکاران می آیند و می روند.. یکی از معاونین با لبخندی بر لب می گوید که چای و قند تمام شده و باید برای خریدن چای و قند آبدارخانه پول بدهند ( چون سهمیه ای و بودجه ای برای یک فنجان چای معلّم در کار نیست).

- یکی دیگر از همکاران وارد دفتر می شود و در حالی که غم و اندوه از صورتش پیداست و لبخندی از روی ناراحتی(!) بر لب دارد خبر از شایعه ای می دهد که طبق آن گویا قرار است دولت یکی دو بند از ردیف های فیش حقوقی همه ی معلمّان را حذف کند (آخر با کسری بودجه مواجه است). وااای! پس او با اقساط فعلی و وامی که قرار است بگیرد چه کند؟!

- زنگ کلاس زده می شود ولی گویا قرار است معاون پرورشی مدرسه برای دانش آموزان درباره ی طرح ملی مسابقات حفظ حدیث و قرآن صحبت کند. این مسابقات با عناوین مختلف در طول این سال تحصیلی چندین بار برگزار شده است و هر بار هم البته با صرف هزینه های گزاف..

....

و سرانجام زنگ پایانی.. با پوشه ای پر از برگه های امتحانی از مدرسه بیرون می رود.

- سر راه باید خرید کند. نان 3000 تومان. میوه و سبزی 8000 تومان. (شاید خیلی هم لازم نباشد.. میوه خیلی ضروری نیست!) و چند قلم دارو برای همسر آن هم 15000 تومان با دفترچه ی بیمه!

و باز هم سیمای جامعه را پیش چشم دارد.. سر چهار راه ها انبوه دست فروشان و بیکاران را می بیند و آه از سینه برمی آورد. خیل گدایان و متکدّیان. پس این جامعه کی درست می شود؟؟ نمی شود چون دانش آموزان درس نمی خوانند. قیمت ها سرسام آور شده است.. او یک معلّم است. کسی که باید انسان های آینده ساز تربیت کند.. ولی این مسؤلیت با نابه سامان شدن هر چه بیشتر اوضاع جامعه و فشارهای تحمل ناپذیر زندگی هر چه سنگین و سنگین تر و انجام نشدنی تر می شود. وضع سیستم آموزش و پرورش هم بی اشکال نیست.. صد البته که نیست ولی چه کسی اهمیت می دهد.. با حذف بندهایی که قرار است حذف شوند، او باید و باید به دنبال شغل دیگری نیز باشد. و .... مسؤلیت معلّمی اش...!! آه.. و باز هم آه می کشد..

و سرانجام 12 اردیبهشت از راه می رسد و.. مبارک بادها.. و شعارها و شعرها و بزک کردن کجی ها و سرپوش گذاشتن بر ویرانی پای بست خانه و آراستن نقش ایوان ها..

و ترجیع بندی تهی از معنا همچنان طنین انداز است:

« معلّمی شغل انبیاست.. معلّمی هنر است.. معلّمی عشق است و معلّم شمعی سوزان و فروغ آفرین است.. معلّم سردار نبرد با غول جهل و نادانی و خرافه است.. یکّه تاز میدان ساختن آینده سازان است.. و بدین نمط هزارانی دیگر.. »!!!!!!!!


برچسب‌ها: نقد
[ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

مناسبت اول مه به عنوان روز کارگر به این لحاظ بوده است که در چهارم ماه مه سال 1886، و در چهارمین روز اعتصاب و تجمع کارگران آمریکایی در شهر شیکاگو، پلیس به روی آنان آتش گشود که شماری کشته، عده‌ای مجروح و بعداً چهارتن نیز اعدام شدند. کارگران اعتصابی خواستار تعدیل شرایط کار و کاهش ساعات روزانه کار از ده ساعت به ۸ ساعت بودند. قرار بود که اول ماه مه 1886 در آمریکا (ایالات متحده)، کاهش ساعات کار به هشت ساعت در روز، به اجرا درآید که چنین نشد و در نتیجه، کارگران در گوشه و کنار این کشور دست به تظاهرات زدند و در یک‌هزار و دویست کارخانه و کارگاه، اعتصاب صورت گرفت. شمار کارگران معترض شهر شیکاگو بیش از سایر شهرها و حدود ۹۰ هزار تن بود. در چهارمین روز تظاهرات شیکاگو، کارگران اعتصابی و هوادارانشان در «میدان بیده = Haymarket» جمع شده و از اینجا به حرکت درآمده بودند. سخنرانان آنان بر یک گاری بزرگ سوار بودند و شعار می‌دادند. پس از طی مسافتی، پلیس اطراف این گاری (چهارچرخه) را گرفت و خواست که تظاهرکنندگان متفرق شوند که ناگهان انفجاری صورت گرفت، یک مامور پلیس کشته شد و چند کارگر و پلیس نیز مجروح شدند. این حادثه سبب شد که پلیس دست به تیراندازی به سوی جمعیت بزند و کشتار صورت گیرد. آمار کشته‌شدگان اعلام نشده‌است ولی اسامی انبوه مجروحان در دست است. پلیس با اعمال خشونت موفق شد جمعیت را پراکنده سازد. در پی این حادثه، هشت تن به عنوان مسبّب دستگیر شدند که پنج نفر از آنان کارگر مهاجر آلمانی و یکی هم آلمانی تبعه آمریکا بود. دادگاه یکی از این دستگیرشدگان را به ۱۵ سال حبس محکوم کرد و بقیه محکوم به اعدام شدند که فرماندار ایالت مجازات دو تن از آنان را به حبس ابد تخفیف داد. یکی از محکومان به اعدام، پیش از اجرای حکم خودکشی کرد و چهار نفر دیگر به دار آویخته شدند.

با رسیدن اخبار مربوط به این تظاهرات، کشتار و اعدام به سایر کشورها، در گوشه و کنار جهان مراسم یادبود برگزار و هر سال هم تکرار شد که به تدریج اول ماه مه، روز جهانی کارگر عنوان گرفت. چون اعدام‌شدگان شیکاگو عمدتا آلمانی بودند، در سال 1933حزب نازی آلمان روز اول ماه مه را روز ملی و تعطیل عمومی اعلام کرد.

منابع:

ویکی پدیا

http://www.iranianuk.com

http://www.basijnews.ir/


برچسب‌ها: کارگران
[ سه شنبه 12 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

سرزمین زیبای جنگ و آشوب..

منبع:http://www.bartarinha.ir


برچسب‌ها: طبیعت
[ جمعه 9 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

پلیس شیلی در حال مقابله با تظاهرات فعالان زن در روز جهانی زن در سانتیاگو شیلی 

منبع: مجله ی اینترنتی جرقه


برچسب‌ها: خشونت علیه زنان
[ جمعه 8 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

ای هم جنسان.. در آینه ی من، نیمه ی پنهان خویش را بنگرید. خاکم کنید و سنگسار

به جرم آشکار بودنم. به جرم خود بودنم..


برچسب‌ها: فتودردخشونت علیه زنان
[ پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

قدرت رسانه..


برچسب‌ها: نکته ها
[ پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

مرد زندانی می خندید. شاید به زندانی بودن خویش و شاید به آزادی من. راستی زندان کدام سوی میله هاست؟!

(نقل از ارنستو چگوارا)


برچسب‌ها: نکته ها
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

برو کار می کن مگو چیست کار..!!

 

مزد کارگر را پیش از آنکه عرقش خشک شود بپردازید.
(از یکی از بزرگان دین)

منابع:

http://ciasatt.blogspot.com

http://haghighatnews21.wordpress.com

http://www.khabaronline.ir


برچسب‌ها: کارگران
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

اگر بر زندگیم نقطه ی پایان نمی گذارم؛ ترسم از مرگ نیست. ترسم از این است که اگر بار سنگین اندوهم را بر زمین ننهاده بمیرم؛ سنگینی این رنج عظیم تا ابد بر روح احتمالیم باقی بماند..


برچسب‌ها: کمدی واژه ها
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

بی تو نوخته ییکم

چه رخه ده ده م له ناو جوغزیکی مه زندا

له گه ل تو

جوغزی دنیا ویک دیته وه و

ده بیته ئه نگوستیله ییک

له په نجه ی پیتیکی مندا..

 

ترجمه:

بی تو نقطه ای هستم

سرگردانم در دایره ای بزرگ

با تو

دایره ی جهان در هم فشرده می شود و

می شود انگشتری

در انگشت یک حرف من..


برچسب‌ها: شعر کردی
[ شنبه 2 ارديبهشت 1391 ] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ]

درباره وبلاگ

چه آسان شعر می‌سراییم و از انسانیت و حقوق بشر و صدها واژه‌ی از تداعی افتاده‌ی رنگین دیگر دم می‌زنیم. اما آن سوتر از دیوار بلند غرورمان، فراموشی‌مان و روزمرّه‌گی‌مان شعرها کشتار می‌شوند. انسانیت و حقوق بشر در گنداب‌ها دست و پا می‌زند و قاموسی به حجم تاریخ دور و نزدیک از واژگان زنده؛ گرد فراموشی می‌گیرد. چه ساده فراموش می‌کنیم مرگ «شعر» در جامه‌ی انسان را.. آری.. از شعرستانیم و از شعر بی‌خبر و از نزدیک‌ترین‌ها چه دورترین..
امکانات وب